روزهای یاسی
روزهای یاسی

روزهای یاسی

خونه

سلام

اینجاچقدرخاک خورده.خونه قدیمی من .خونه خاطراتم.خیلی وقت دلم میخوادبیام وبنویسم


اماانگارنوشتن یادم رفته.دیگه فکرنکنم کسی به اینجاسربزنه.اکثروبلاگها تعطیل شدن


همه دیگه سرشون گرمه به اینستا وتلگرام وکانالها وگروهها تلگرام وصدتا کوفت وزهرمار 


دیگه.که خودمم یه مدت معتاداینستاشده بودم اماحالا حذفش کردم 


عشقمم دخترم کمترازسه ماه دیگه سه سالش تموم.خیلی نسبت به قبل آرومتر شده غذا 


خوردنشم خداروشکربهترهرچندهنوزخیلی چیزارونمیخوره. بعد دوسالگی جیشش رومیگفت


پی پی رودورتر یادگرفت خبرکنه.دوسال وسه ماهگی همین حدودابودکه یادگرفت.خیلی 


سوال میکنه .خیلی زیاد که دیگه کلافه میشم وجوابی که توذهنش هست حتما بایدبدم 


وگرنه صدبارهمون سوال رومیپرسه.بردمش کلاس ژیمناستیک امااصلا ازم جدانمیشد


تواین مدت برادرم ازدواج کرد..


..فعلا دیگه چیز خاصی ندارم بنویسم بازم میام ومینویسم